مهربانا!!!
که نامت آرامش دلهاست
بغضی بی بهانه در گلو دارم
که به همان بهانه ی بی بهانگیش آماده شکفتن است
و باز هم به تو می اندیشم
زانوانم را خم می کنم در پیشگاهت
و تسلیم می کنم وجودم را به رضای تو
و در این دیدار قفل از دل باز می کنم
نوای اسم مقدست آرامش بخش دلم می شود
دلی که ... پس با من سخن بگو
برای ادامه دادن راهی که دریائیم کند
نیازمند یاری توأم.
صدایم کن و مرا در عظمت دریای وجودت غرق کن
تا من آماده نیایش شوم...
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دوستان